loading...
ام جوك|اس ام اس|جوك|طنز|عاشقانه
تبليغات

آخرین ارسال های انجمن
god-good بازدید : 10 جمعه 21 فروردین 1394 نظرات (0)

روزی از دیاری پادشاهی میگذشت 
در شهر هر که به پادشاه میرسید سر فرو میگذاشت و تعظیم میکرد
در میان شهر به درویشی رسیدندی که سر از تعظیم باز زد
پادشاه به او گفت چرا تعظیم نکردی 
درویش گفت چرا تعظیم کنم؟
پادشاه گفت بندگان در مقابل اربابان سر فرود می اورند
درویش گفت پس تو باید به من تعظیم کنی
پادشاه گفت جان؟؟
درویش گفت بلههههه
تو بنده ی زر هستی و زر بنده ی من
تو بنده ی جا هستی و جا بنده ی من
تو بنده ی نان هستی و نان بنده ی من
پس تو بنده ی بندگان من هستی و باید به من سر فرود اری 
و پادشاه از این سخن به وجد امد و نعره زنان و تعظیم کنان در افق محو شد

نتیجه اخلاقی 
خواهرم اون حجابت رو رعایت کن

برچسب ها پادشاهی ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    کمک به محک

    تبلیغات

     

    آمار سایت
  • کل مطالب : 600
  • کل نظرات : 31
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 186
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 215
  • بازدید ماه : 364
  • بازدید سال : 1,293
  • بازدید کلی : 56,223