loading...
ام جوك|اس ام اس|جوك|طنز|عاشقانه
تبليغات

آخرین ارسال های انجمن
god-good بازدید : 7 جمعه 21 فروردین 1394 نظرات (0)

ديروز استادمو مدام مي گفت ساكت تا روشو برمي گردوند روي تخته بنويسه كلاس مي رفت رو هوا...برگشت يه نگاه عاقل اندر سفيهي بهمون تحويل داد و گفت:
-بچه ها من يه اردك دارم اينو چند سال پيش هزار تومن خريدم هن دارم بزرگش مي كنم.اين هر روز بلن ميشه كوك كوك ميكنه ميگم ساكت ساكت ميشه دوباره فردا صبحش شروع مي كنه كه بگم ساكت!
منظورش به ما بود ! ما هم هشتاد نفر اين طوري نگاش مي كرديم0-0
خنديد و برا اين كه بهمون بر نخوره با ذوق گفت:
-آخه چون اين اردكه با آدما بزرگ شده كاراش مثله آدما شده هر روز 4 صبح بيدار ميشه...
يه دفعه يكي داد زد:
-آخه كدوم آدم عاقلي 4 صبح پا ميشه؟؟؟!!!
استادمون0-0
ما ((((((((((((:
اردكش ():
البته آخر ترم ما! ))))))))))))):

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    کمک به محک

    تبلیغات

     

    آمار سایت
  • کل مطالب : 600
  • کل نظرات : 31
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 87
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 116
  • بازدید ماه : 265
  • بازدید سال : 1,194
  • بازدید کلی : 56,124